حالمان بد بود که باز کسی امد خواست بدترش کند گفتم نه دیگه من خودم خراب عالمم دید فایده ندارد راهش را گرفت و رفت و از ان روز دیگر کسی نتوانست یا نخواست نمی دانم اما دیگر کسی حالم را بد نمی کند گاهی خوب می کند اما دیگر کسی نتو انست خرابم کند
متن های شبه ادبی،شبه ترانه
گاهی بهتر است نمانی جای تو نیست
گاهی نباید بمانی
گاهی باید به اندازه بمانی
گاهی ماندنت ازار دهنده می شود
گاهی ماندی اما نماندی
چگونه امدن را همه می دانند
چگونه رفتن را نمی دانند
گاهی بهتر است نمانی جای تو نیست بیشتر بخوانید »
اما چرا نگاهم به کودکیم است
بزرگ شدم اما چرا نگاهم به کودکیم است این نوستالژی عجیب مخلوطی از شادی و غم کودکی هستم بزرگ شده یا بزرگی هستم کودک اکنون ، کجا گم شده چه زمانی وداع کردم با لحظه و دم در حسرت گذشته و ابهام آینده و بار هستی را به سختی به دوش می کشم این چه
اما چرا نگاهم به کودکیم است بیشتر بخوانید »
رویای شاپرکی با خال قرمز ،کویر بی طوفان کویر نیست
در رویایم شاپرکی هستم
سفید با خالهای قرمز
رها از پیله سکوت
تکرار و تکرار می شود
الان به من گوش کن
فقط گوش کن
مبارزی سرسختم
فاتح نبردهای زیاد
اما خسته
خسته از نبرد
دیگر رمقی نیست
که با قلبم بجنگم
کویر بی طوفان کویر نیست
رویای شاپرکی با خال قرمز ،کویر بی طوفان کویر نیست بیشتر بخوانید »
سطل تفکیک زباله و احساسات
نمی دانم چرا شهرداری سطل تفکیک زباله و احساسات نمی گذارد به احساسم نیازی نیست کار هر روزم است بخشی از احساساتم را می گذارم در پاکت زباله دم در گاهی بخشی از وجودم او نگاهم را نمی خواهد احساسم را نمی خواهد شادیم را جستجو نمی کند سالهاست برق چشمانم کورسو میزند خنده هایم
سطل تفکیک زباله و احساسات بیشتر بخوانید »
گلوله نخ رنگین
سر در نمی آورم گلوله نخی رنگینم؟ سردرگم و رها شده من در پی یک لحظه یا لحظه در پی من کرده صیاد هوسی ناب کرده من کدامم لحظه؟ در تب و تاب لحظه می برد مرا در کنجی انتظاری بیهوده؟ خاکستر یک آتش هوس یک بوسه انتظاری بیهوده؟ ناگزیرم از آن انتظار یک افسون
گلوله نخ رنگین بیشتر بخوانید »
کافه و رفیقی جدید
و نخواهد دید او روزی را که بشیند رو در رو
و چشم در چشم عشق روزهای جوانی
در گوشه کافه ای که دمی خوش باشد
و فقط می بیند چینها را
بر رخ پرنده سینه سرخش ،عشقش
بی هیچ آوازی که با هم آغاز کنند
کافه و رفیقی جدید بیشتر بخوانید »
گفت و شنود قیاس،صفت
گفتم ؛ من به ضعف و کمبود خود آگاهم ، به اینکه ناتوانم از چیره شدن بر اینها ، اما تو ؟
سکوت بلندی کرد و
گفت آگاهی؟یا تصور می کنی آگاهی ؟یا بر قیاس خود اگاهی؟
گفت ضعف نیست صفت نیست زاده یک قیاس نیست؟
تند نگو باز نگو
توان و ناتوان چیست؟
چیره تویی ؟چیره منم
آمده از خیال تو
آمده از قیاس تو
گفت و شنود قیاس،صفت بیشتر بخوانید »